نویسنده: دکتر حسین خوشدل مفرد(1)



 

شواهد قرآنی بر مفهوم عمل صالح

1- «والذین آمنوا و عملوا الصالحات و لا نکلف نفسًا الا وسعها اولئک اصحاب الجنه هم فیها خالدن. و نزعنا ما فی صدورهم من غلً تجری من تحتهم النهار و قالوا الحمد لله الذی هدانا لهذا وما کنا لنهتدی لولا ان هدانا الله لقد جاءت رسل ربنا بالحق ونودوا ان تلکم الجنه اورثتموها بما کنتم تعلمون» (اعراف، 42و43).
در آیه ی اول بعد از آن که بحث صالحات را آورده است، در جمله ای معترضه می فرماید که هیچ کس را جز به اندازه ی توانش تکلیف نمی کنیم. از این جمله ی معترضه می فهمیم که اولاً اعمال صالح در دید بندگان سخت و همراه با مشقت است. به همین خاطر، خداوند این توهم را که احتمالاً اعمال صالح از طاقت آن خارج باشد، نفی کرده است (این توصیف تنها در رابطه با واجبات شرعی معنا پیدا می کند و نه هر عملی که عقل آن را پسندیده تشخیص دهد) و ثانیاً می فهمیم که اعمال صالح آن اعمالی است که از جانب خداوند بر بشر تکلیف و واجب شده است. در نتیجه اعمال صالح باید از طرف خداوند و به وسیله انبیا معرفی شود و جنبه شرعی و واجب داشته باشد. مؤید دیگر، آن است که در ادامه می فرماید: «و نزعنا ما فی صدورهم من غلً تجری من تحتهم الانهار وقالوا الحمد لله الذی هدانا لهذا وما کنا لنهتدی لولا ان هدانا الله لقد جاءت رسل ربنا بالحق و نودوا ان تلکم الجنه اورثتموها بما کنتم» (اعراف، 43). کلمه ی «هذا» به عقیده ی بسیاری از مفسران به بهشت باز می گردد، ولی به نظر می رسد ارجاع آن به همان صالحات دقیق تر باشد. در این صورت معنای آیه، این گونه می شودکه آن ها خداوند را شکر می گوید، زیرا آن ها با فرستادن رسولان به اعمال صالح هدایت کرده است. مرجع ضمیر را حتی اگر به بهشت برگردانیم، باز این هدایت به بهشت، به وسیله ی ارائه ی طریق و بیان صالحات صورت گرفته است؛ ولی اگر به صالحات برگردانیم، ربط معنایی این قسمت با جمله ی «انما التوبه علی الله للذین یعلمون السوء بجهاله ی ثم یتوبون من قریبٍ فاولئک یتوب الله علیهم وکان الله علیما حکیما» واضح تر خواهد بود؛ یعنی رسولان پروردگار به نزد ما آمدند و ما را به صالحات هدایت کردند.
2- «الا الذین آمنوا و عملوا الصالحات فلهم اجر غیر ممنونٍ. فما یکذبک بعد بالدین» (تین، 6 و 7)، در سوره ی تین می فرماید: ما انسان را در نیکوترین صورت آفریدیم، آنگاه او را به پایین ترین مرحله برگرداندیم، مگر آنان که ایمان آورده و عمل صالح انجام دادند که پاداش بی پایان دارند، پس چه چیز موجب شد تا دین حق را تکذیب کنی. حرف «فاء» در «فما یکذبک بعد بالدین» برای نتیجه آمده است. در نتیجه معنی آیه این گونه خواهد بود که با وجود آنکه ایمان و عمل صالح از انحطاط انسان به پایین ترین مرحله جلوگیری می کند، پس چرا دین را تکذیب می کنی؟ (دین در قرآن تنها به معنی روز جزا نیامده است) از این نکته می فهمیم که همان دین است که ایمان و عمل صالح را به ارمغان می آورد و در نتیجه از انحطاط انسان جلوگیری می کند. پس اعمال صالح به وسیله ی انبیاء و در قالب ادیان معرفی می شوند؛ زیرا در این صورت است که بین تکذیب دین و انجام اعمال صالح رابطه بر قرار می شود. این که لفظ دین به صورت عام و به همراه «ال» جنس آمده نشان می دهد که اعمال صالح در همه ی ادیان بوده است و مختص به یک دین خاص مانند اسلام نمی باشد.
3- «و هم یصطرخون فیها ربنا اخرجنا نعمل صالحاً غیر الذی کنا نعمل اولم نعمرکم ما یتذکر فیه من تذکر و جاءکم النذیر فذقوا فما للظالمین من نصیرٍ» (فاطر، 37) در این آیه بیان شده است که مجرمان در جهنم فریاد می زنند که ما را بر گردانید تا اعمال صالح، غیر از آن چه انجام می دادیم، انجام دهیم. در پاسخ به آن ها می گویند: آیا ما به شما عمر ندادیم تا متذکر شوید و رسولان الهی برای شما نیامدند. این آیه به روشنی نشان می دهد که رابطه ای میان آمدن انبیا و انجام عمل صالح وجود دارد. گویا می گوید آیا ما رسولان را برای شما نفرستادیم و آن ها اعمال صالح را به شما معرفی نکردند پس چرا از این فرصت عمر بهره نگرفتید و اعمال صالح انجام ندادید. از طرف دیگر مجرمان و کافران بیان می کنند که اعمال صالح غیر از اعمالی است که ما انجام می دادیم و از آن جا که آن ها به انبیا ایمان نیاوردند و دستورات و فرامین الهی را که همان اعمال صالح است، اجر نکردند، در نتیجه در جهنم درخواست می کنند که برگردند و اعمال صالح انجام دهند. اگر اعمال صالح، همان محسنات عقلی بود (مفهوم عام و کلی)، شایسته بود در ادامه ی آیه بگوید: آیا به شما عقل ندادیم؛ اما همان گونه که بیان شد سخن از ارسال رسل است و این نشان می دهد که مفهوم عمل صالح با آمدن رسل مرتبط است.
4- با تدبر در سیاق آیاتی که مربوط به انجام عمل صالح است، متوجه می شویم که در آیات زیادی میان آنان که اعمال صالح انجام دادند با کسانی که آیات الهی را تکذیب کردند، یک نوع تقابل معنایی وجود دارد، یعنی کسانی که آیات الهی را تکذیب نکرده و به محتوای آن آیات عمل کرده اند، همان کسانی هستند که عمل صالح انجام می دهند. در نتیجه اعمال صالح توسط انبیا و در قالب آیات الهی به مردم معرفی می شود و در غیر این صورت ارتباط معنا داری بین تکذیب آیات و انجام اعمال صالح وجود نخواهد داشت. اکنون برای نمونه به تعدادی از این آیات اشاره می کنیم:
«ان الذین کذبوا بآیاتنا واستکبروا انها لا تفتح لهم ابواب السماء ولا یدخلون الجنه حتی یلج الجمر فی سم الخیات و کذلک نجزی المجریمن / لهم من جهنم مهاد و من فوقهم غواشٍ و کذلک نجزی الظالمین/ والذین آمنوا وعملوا الصالحات لا نکلف نفساً الی وسعها اولئک اصحاب الجنه هم فیها خالدون» (اعراف، 40 و 42)
«فاما الذین آمنوا و عملوا الصالحات فهم روضه یٍ یحبرون/ واما الذین کفروا و کذبوا بایاتنا و لقاء الآخره فاولیک فی العذاب محضرون» (روم، 15 و 16)
«وعد الله الذین آمنوا و عملوا الصالحات لهم مغفره و اجر عظیم/ والذین کفروا و کذبوا بایاتنا اولئک اصحاب الجحیم» (مائده، 9 و 109
«یوم یجمعکم لیوم الجمع ذالک یوم التغابن و من یومن باالله و یعمل صالحاً یکفر عنه سیئاته و یدخله جناتٍ تجری من تحتها الانهار خالدین فیها ابداً ذالک الفوز العظیم/ و الذین کفروا و کذبوا بایاتنا اولئک اصحاب النار خالدین فیها و بئس المسیر» (تغابن، 9 و 10 ) و...
همین چند نمونه به خوبی تقابل میان عامیلن به صالحات و تکذیب کنندگان آیات را نشان می دهد. به عبارت دیگر، وجود چنین تقابلی بیان گر آن است که عمل صالح، عملی نیست که عقل به تنهایی آن را درک کند و حتماً نیاز به تشریع دارد. (مانند نماز، روزه، حج و... در اسلام)
5- از مویدات دیگر مدعای ما که از سیاق آیات مربوط به عمل صالح فهمیده می شود، آن است که در تعدادی از این آیات، بحث از اقامه ی کتب آسمانی مانند تورات و انجیل و قرآن است و آن گاه بحث صالحات و عمل کردن به آن مطرح شده است. ارتباط معنا دار این دو بخش نیز این گونه است که با انجام اعمال صالح در حقیقت به محتوای کتب آسمانی عمل می شود و اقامه ی کتب آسمانی با اجرای فرامین و محتویات پیام های آن ها است.
در نتیجه اعمال صالح، همان اعمالی است که جنبه ی شرعی دارد و به وسیله ی ادیان و انبیای الهی معرفی می گردند. اینک به چند نمونه از این دسته از آیات اشاره می کینم:
«قل یا اهل الکتاب لستم علی شیءٍ حتی تقیموا التوراه والانجیل و ما انزل الیکم من ربکم ولیزضیدن کثیرًا منهم ما انزل الیک من ربک طغیاناً و کفراً فلا تاس علی القوم الکافرین/ ان الذین آمنوا و الذین هادوا والصابئون والنصاری من آمن بالله و الیوم الاخره و عمل صالحاً فلا خوف الیهم و لا هم یحزنون» (مائده، 68و69)
«ولو جعناه قرآناً اعجمیاً لقالوا لولا فصلت آیاته ااعجمی و عربی قل هو للذین آمنوا هدی و شفاءٌ والذین لا یومنون فی آذانهم وقر وهو الیهم عمًی اولئک ینادون من مکانٍ بعد / ولقد آتینا موسی الکتاب فاختلف فیه ولولا کلمه سبقت من ربک لقضی بینهم و انهم افی شک منه مریب/ من عمل صالحاً فلنفسه و من اساء فعلیها و ما ربک بظلامٍ للعبید» (فصلت، 44و 45و 46).
«و اذا تتلی علیه آیاتنا ولی مستکبراً کان لم یسمعها کان فی اذنیه و قراً فبشره بعذابٍ الیمٍ/ ان الذین آمنوا و عملوا الصالحات لهم جنات النعیم» (لقمان، 7 و 8).
6- «حتی اذا جاء احدهم الموت قال رب ارجعون/ لعلی اعمل صالحاً فی ما ترکت کلا انها کلمه هو قائلها و من ورائهم برزخ الی یوم یبعثون» (مومنون، 99و 100).
در این آیات، سخن یکی از مجرمان جهنمی نقل شده که می گوید خداوند، مرا به دنیا باز گردان تا شاید عمل صالحی از آن چه ترک کردم انجام دهم. عبارتی که اهمیت دارد «فی ما ترکت» است. مجرمان گنهکار می گویند: ما را بر گردانید تا اعمال صالحی را که ترک کرده ایم و انجام نداده ایم، انجام دهیم. معلوم می شود آن ها کارهایی را خدا بر عهده ی آن ها گذاشته و بر آنان تکلیف کرده بوده، ترک کرده اند، وگرنه معنا ندارد که بگویند ما را بر گردانید تا ان چه ترک کرده ایم انجام دهیم و همین نشان می دهد که اعمال صالح از جانب خداوند بیان و واجب شده است. در ادامه نیز می فرماید: «الم تکن آیاتی تتلی علیکم فکنتم بها تکذبون» (مومنون، 105) که همان طور که قبلا بیان شد، بیان گر همین مطلب است.
7- تقابل معنایی که میان فسق و انجام عمل صالح وجود دارد، از بهترین مویدات نظر ماست زیرا فسق همان گونه که راغب در مفردات بیان کرده به معنای خروج از اطاعت و اوامر الهی است و به کسی که به احکام شریعت ملتزم نیست، فاسق گفته می شود. (راغب، 382) حال هنگامی که در آیات قرآن عاملین به صالحات در برابر فاسقین قرار می گیرند می فهمیم که عاملین به صالحات همان کسانی هستند که عوامل الهی را مطابق شرع انجام داده و خللی در آن ایجاد نکرده اند. خداوند می فرماید: «اما الذین آمنوا و عملوا الصالحات فلهم جنات الماوی نزلا بما کانوا یعملون. واما الذین فسقوا فما فماواهم النار کلما ارادوا ان یخرجوا منها اعیدوا فیها و قیل لهم ذوقوا عذاب النار الذی کنتم به تکذبون» (سجده، 19 و 20) در این آیه به خوبی تقابل عمل صالح و فسخ دیده می شود. با توجه به تعریفی که از عمل صالح بیان شد بهترین متضاد معنایی آن در قرآن، فسق است. ایزوتسو معتقد است: «با همه ی این آیاتی که در آنها سیئه در برابر عمل صالح به کار رفته، ضد و آنتی تز خاص سوء یا سیئه کلمه صالح نیست بلکه حسن است». (ایزوتسو، مفاهیم اخلاقی دینی در قرآن، 422) وی در ادامه معین نگرده که متضاد صالح چیست، ولی به نظر ما همین واژه ی فسخ است. در ادامه به این سوال پاسخ خواهیم داد که با این وجود چرا در برخی آیات عمل صالح در تقابل با سیئه به کار رفته است.
8- «و من احسن قاولا ممن دعا الی الله و عمل صالحاً و قال اننی من المسلمین» (فصلت، 33) از در کنار هم قرار گرفتن «دعا الی الله» و «عمل صالح» استفاده می شود که داعیان الی الله باید خودشان نیز به عمل با آن چه به سوی آن می خوانند، هماهنگ باشند (هماهنگی قل و فعل در امر تبلیغ). به نظر می رسد در صورتی چنین برداشتی از این آیه صحیح است که عمل صالح را تبلور عملی همان چیزی بدانیم که به سوی آن دعوت می شود و اگر عمل صالح ارتباط مستقیم با خدا و دعوت به سوی خدا نداشته باشد، چنین استفاده ای صحیح نخواهد بود و ارتباط معنایی میان اجزای آیه حفظ نخواهد شد؛ اما اگر یک جنبه ی شرعی و دینی به عمل صالح بدهیم، معنی آیه کامل و ارتباط میان اجزاء حفظ خواهد شد و معنی آیه بدین صورت در خواهد آمد که بهترین سخن، سخنی کسی است که هم در گفتار و هم در رفتار به سوی خدا دعوت کند. دعوت به سوی خدا با رفتار، آن است که عوامل الهی آن چه او دستور داده و به وسیله ی انبیا معرفی نموده، انجام شود: «و من احسن قولا ممن دعا الی الله و عمل صالحاً و قال اننی من المسلمین» (فصلت، 33).
9- «فاقم و جهک للدین القیم من قبل ان یاتی یوم لا مرد له من الله یوم اذ یصدعون. من کفر فالیه کفره و من عمل صالحاً فلانفسهم یمهدون» (روم، 43 و 44) در آیه ی اول می فرماید: رویت را به سوی دین استوار بگردان و در آیه ی دوم می فرماید: هر کس عمل صالح انجام دهد به نفع خودش است. گویا چنین القاء می کند که هرکس که بخواهد روی خود را به سوی دین استوار الهی بگرداند، باید عمل صالح انجام دهد. یعنی زمانی که عمل صالح انجام دهیم، به دستورات دین خدا عمل کرده ایم و با این کار به دین خدا روی آورده ایم.
10- در آیات متعددی در قرآن، عمل صالح به همراه ایمان مطرح شده است. (عبارت قرآنی «الذین آمنوا و عملوا الصالحات» بیش از 50 مرتبه در قرآن تکرار شده است (الشرباصی، 209/4).
همین ارتباط اعمال صالح با ایمان نشان می دهد که اعمال صالح بر مبنای ایمان استوار است و اصولاً بدون ایمان آوردن، اعمال صالح محقق نمی شود. ایزوتسو در این زمینه می نویسد: «یک رابطه ی بسیار قوی، عمل صالح و ایمان را از لحاظ وابستگی معنایی به هم می پیوندد و به صورت یک واحد تقریبا جدایی ناپذیر بیرون می آورد». (ایزوتسو، 414)

پی نوشت ها :

1- دکترای علوم قرآن و حدیث و عضو هیات علمی گروه معارف اسلامی دانشگاه آزاد اسلامی واحد کاشان
Mail: khoshdel75@yahoo.com
*تاریخ دریافت مقاله: 88/7/11
*تاریخ پذیرش مقاله: 88/8/20

منبع: علوم و معارف قرآن کریم شماره 4